یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون
مولای متقیان امام علی (ع) در وصف امام مهدی (عج)
زره دانش بر تن دارد .وبا تمامی آداب ،و با توجه ومعرفت کامل آن را فرا گرفته است .
حکمت گمشده ی اوست که همواره در جستجوی آن می باشد ونیاز اوست که در به دست آوردنش می پرسد .
در آن هنگام که اسلام غروب می کند و چونان شتری در راه مانده دم خود را به حرکت در آورده ، گردن به زمین می چسباند.
نهج البلاغه خطبه 182
به امید ظهورش
به یاد عمه جانم
عمه در چشم تو پیداست و من * خواب در چشم تو زیباست و من
در میان همه چون مادر تو * خواهرت ام ابیهاست و من
دیدم آن شب که ز ره جا ماندم * مادرم فاطمه تنهاست و من
خواب رفتم به روی دامن او * خواب دیدم سر باباست و من
وقتی از خواب پریدم دیدم * سیلی و دشمن و صحراست و من
بعد از آن شب همه جا تاریک است * شب و روزم شب یلداست و من
چون عمو روی پر از خون دارم * ماه پر خون تو سقاست و من
چشم خود باز نگه دار دمی * عمه در چشم تو پیداست و من
سایه ات از سر من رفت که رفت * سر تو از بر من رفت که رفت
در جوابم که عمو کو گفتی * همه لشکر من رفت که رفت
لاله گون لاله گوشم شده و * هدیه اکبر من رفت که رفت
تکه خیمه شده چادر من * در عوض معجر من رفت که رفت
هفت روز از چشم بستن تو از این دنیای خاکی گذشت
خدایش او را رحمت کند و او را با سالار شهیدان که عمری عاشق زیارتش بود محشور نماید
نیمه شعبان و جمعه هجران گذشت مهدی فاطمه هنوز در غیبت
دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود
وقتی به نامه عملم خیره می شوی
اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود
کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار
در دام چشم های تو تسخیر می شود؟
این کشتی شکسته ی طوفان معصیت
با ذوق دست توست که تعمیر می شود
حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه
با حلقه های زلف تو درگیر می شود
در قطره های اشک قنوت شب شما
عکس ضریح گمشده تکثیر می شود
تقصیر گریه های غریبانه ی شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود
وحید قاسمی
سفر عشق
بادل تنگ به سوی تو سفر باید کرد
از سر خویش به بتخانه گذر باید کرد
پیر ما گفت زمیخانه شفا باید جست
از شفا جستن هر خانه حذر باید کرد
آنکه از جلوه رخسارچو ماهت پیش است
بی گمان معجزه ی شق قمر باید کرد
گر در میکده را پیر به عشاق گشود
پس ازآن آرزوی فتح وظفر باید کرد
گر دل از نشئه می دعوی سرداری داشت
به خود آیید که احساس خطر باید کرد
مژده ای دوست که رندی سرخم را بگشود
در ره جستن آتشکده سر باید باخت
به جفا کاری او سینه سپر باید کرد
سر خم باد سلامت که به دیدار رخش
مست ساغر زده را نیز خبر باید کرد
طره ی گیسوی دلدار به هر کوی ودری است
پس به هر کوی ودر از شوق سفر باید کرد
شعر از رهبر کبیر انقلاب
خدایش رحمت کند واورا با پیامبران وائمه اطهار محشور نماید