از ماست که بر ماست


مرد فقیرى بود که همسرش کَره درست میکرد و آنها را به صورت قالب های یک کیلویى مى ساخت 

و مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. 

روزى مرد بقال به اندازه کَره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.

 هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کَره ۹۰۰ گرم بود.

او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کَره نمى خرم،

 تو کَره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.

مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم 

و یک کیلو شکر ازشما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .


یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!

نظرات 1 + ارسال نظر
فاتحی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ق.ظ http://chahischool.blogfa.com

ممنون از بزرگواریتون همکار گرامی با افتخار لینک شدید

ممنون از لطفتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد