روشهای یادگیری

 

ابتدا ، یادگیری از طریق عمل را توضیح می دهیم که توسط " دیویی " مطرح شده است . یکی از جوانب مهم آموزش ابتدایی ، این است که یادگیری باید مبتنی بر فعالیتهای دانش آموز باشد . مشارکت فعال دانش آموز در امر یادگیری ، بسیار مهم است و دانش آموز به آن اندازه که فعال است ، یاد می گیرد .
ی جریان آموزش که معلم در حال ؟آموزش مشخص می شود .ی صورت می گیرد و بر مبنای این ارزشیابی می توان میزان معلومات و آمادگی داشن آم یادگیریها تا حد امکان ، باید از یادگیری لفظی و کتابی دور و به سمت یادگیری توأم با فعالیت دانش آموز سوق داده شود . دانش آموز باید فعالانه در جریان یادگیری مشارکت کرده ، نتیجه کار خود را مشاهده کند و از این طریق ، حس اعتماد به نفس و استقلال در وی به وجود آید .
شعار بعدی ، آموزش چگونه یاد گرفتن است که در آموزش ابتدایی ، بسیار مهم می باشد . در دوره ابتدایی ، به جای ارائه محتوا ، می توان به دانش آموزان یاد داد که چگونه یاد بگیرند ؟
اگر دانش آموزان روشهای یادگیری صحیح را بدانند ، خواهند توانست ، به طور مستقل ، و بدون علم ، یادگیری خود را ادامه دهند .
در آموزش و پرورش نوین ، این دو شعار بسیار مهم بوده و اشراف دانش آموز به فرایند یادگیری مهم است ، نه نتیجه کار !

 

  روشهای آموزشی دوره ابتدایی

برخی از روشهای آموزشی دوره ابتدایی ، با روشهای آموزشی دوره های بعدی یکسان هستند .  

 

  1-روش سخنرانی :

در این روش ، معلم مطالب درسی را به دانش آموزان انتقال می دهد. وظیفه اصلی معلم ، انتقال معلومات و اطلاعات درسی به دانش آموزان است . وظیفه دانش آموزان ، گوش دادن ، نوشتن و یادداشت برداشتن است .
در این روش می توان ، ذهن دانش آموز را به بانکی تشبیه نمود که باید در آن پول اندوخته شود ، در اینجا نیز ، ذهن دانش آموز باید مملو از معلومات گردد ، مطالب را در ذهن نگه دارد و هنگام امتحان یادآوری نماید . روش سخنرانی ، محاسن و معایبی دارد .
در یک جلسه سخنرانی ، می توان مطالب زیادی را به دانش آموزان انتقال داد ، صرفه جویی در زمان و امکانات و نیاز کم به وسایل و امکانات تکنولوژی آموزشی ، از محاسن این روش می باشد . با توجه به امکانات کم در برخی از مناطق ، معلم می تواند با استفاده از این روش ، حجم بسیاری از اطلاعات را به افراد انتقال بدهد .
 

 

  2-روش نمایشی :

در این روش ، معلم مهارت و کار خاصی را به طور عملی در برابر دانش آموزان انجام می دهد و دانش آموز پس از مشاهده مراحل کار، سعی می کنند ، کار را به همان ترتیب انجام بدهند. در این روش، مشاهده و سپس تقلید از معلم ، بسیار مهم می باشد .  

 

  3-روش ایفای نقش :

در این روش ، معلم از دانش آموزان می خواهد که یک قطعه نمایش یا تئاتر را اجرا کنند ، به گونه ای که در این فرایند ، هر یک از فراگیران ، ایفای نقش خاصی را به عهده بگیرند . از طریق این روش ، می توان بسیاری از مهارتها ، از قبیل فن بیان ، ایجاد ارتباط و ابراز وجود را به دانش آموزان یاد داد .  

 

  روش ایفای نقش ، محاسن و معایبی دارد که به ترتیب زیر می باشد:

این روش ، موجب درمان افراد خجالتی می گردد . البته باید توجه نمود که در ابتدا، نقشهای ساده را به آنها واگذار نمود . این مسأله در مورد دانش آموزان بسیار فعال نیز ، کاربرد بسیاری دارد ، زیرا آنها می توانند ، فرایند ایفای نقش را به خوبی دنبال کنند . عیب آن نیز این است که نیاز به امکانات بسیاری دارد و در همه دروس قابل استفاده نیست .  

 

  4-روش اکتشافی یا یادگیری اکتشافی :

در این روش ، معلم کاری انجام نمی دهد ، بلکه دانش آموزان را در برابر مسائل مختلفی قرار می دهد . دانش آموز باید ابتدا مسأله را درک کرده و بداند که مسأله چیست ؟ سپس از طریق ارائه شواهد و اطلاعاتی در مورد آن مسأله ، فرضیات و راه حلهایی ارائه می کند ، فرضیات را در معرض آزمایش قرار می دهد ، بر اساس این آزمایش ، اده نیست .ند ایفاء نقش را به خوبی دنبال کنند .ل کار ، سعی بهترین راه حل را پیدا می کند و در آخر ، دست به استنتاج و تعمیم می زند. در یادگیری اکتشافی ، دانش آموز را در برابر اطلاعات و یادداشتهای قبلی قرار نمی دهیم ، بلکه سعی می شود که وی در جریان آموزش، مسائل متفاوتی را کشف نماید و راه حلهایی را برای مسأله پیدا کند . زیرا اکتشاف، به معنای کشف معلومات ندانسته می باشد .  

 

  5-روش پرسش و پاسخ :

این روش ، در اکثر مواقع مکمل روش سخنرانی است و اکثر معلمان ، این دو روش را با یکدیگر تلفیق می نمایند تا از طریق آن ، نقاط ضعف دانش آموز را برطرف نمایند.

در این روش ، معلم پرسشهایی را مطرح نموده و بر اساس پاسخهای ارائه شده توسط فراگیران ، سوالات جدیدی مطرح می شود و در طی یک روال منطقی ، فراگیران را به سمت راه حل مسأله و مسائل مورد نظر هدایت می نماید . در این روش ، دانش آموزان از طریق سوالات درست، حساب شده و سنجیده ، به سمت یافتن راه حلهای درست سوق داده می شوند . از این طریق ، جنبه انفعالی روش سخنرانی تا حدی از بین رفته و دانش آموز در جریان یادگیری ، مشارکت فعالی پیدا می کند.
 

 

  استفاده از روشهای سمعی – بصری

استفاده از وسایل آموزشی از قبیل اوپک ، اورهد ، اسلاید ، ویدیو ، تلویزیون و حتی ضبط صوت ، سبب تنوع کلاس درس می شود ، در دوره دبستان، باید به منظور ایجاد انگیزه بیشتر در یادگیری ، کاهش خستگی و کسالت دانش آموز و جذاب کردن محیط آموزشی ، حداکثر استفاده را از این وسایل به عمل آورد .

تفکر کودک در دوره دبستان ، عینی است . بنابراین ، هر چه مطالب عینی تر باشند ، دانش آموز آنها را بهتر درک می کند. در این دوره ، بهتر است که از تلفیق روشها استفاده نمود . برای مثال ، موردی را نمایش می دهیم یا کودک اضافه کردن یک ماده شیمیایی به ماده دیگر را مشاهده می کند و ما در حین نمایش ، توضیح می دهیم .

در برخی از مواد درسی ، مثل تعلیمات اجتماعی ، تلفیق روش نمایشی و روش سخنرانی، می تواند از سایر روشها موثرتر باشد .
 

 

  در بین روشهای مذکور آزمایشی در دوره دبستان ، کدام روش موثر تر است؟

با توجه به دو شعار فعال بودن و مشارکت دانش آموزان در امر یادگیری و آموزش چگونه یاد گرفتن ، می توان گفت که یادگیری اکتشافی، دقیقاً مبتنی بر آن دو روش است ؛ البته یادگیری اکتشافی ، باید در همه مراحل تدریس اعمال شود ، نه در کلیه دروس .

در این زمینه ، می توان گفت که روشها مطلق نبوده ، بلکه در دوره ابتدایی، با توجه به امکانات ، ماده درسی ، سن کودک ، ویژگیهای دانش آموز، فضای آموزشی ، زمان و به طور کلی ، تمامی شرایط موثر در آموزش یادگیری اکتشافی ، بهترین روش می باشد . هر چند که تنها روش نیست و گاهی اوقات ، معلم به ناچار باید از روشهای دیگر استفاده کند .

در دوره ابتدایی ، نوع مسأله باید بسیار آسان باشد تا دانش آموز از عهده حل آن برآید . در صورتی که یادگیری اکتشافی منطبق با توانایی و میزان رشد ذهنی دانش آموز باشد ، تأثیر بسیاری بر یادگیری ها و تغییر رفتار دانش آموز دارد .
 

 

 

راههای افزایش هوش هیجانی

یش از یکصد سال، بهره هوشی یا هوش بهره ( IQ ) به عنوان معیاری برای سنجش هوش فردی محسوب می شد. آزمون بهره هوشی تنها شاخصی بود که نمایانگر توانایی یادگیری افراد محسوب می شد، شاید به همین خاطر است که تعداد زیادی از والدین، از همان دوران قبل از مدرسه رفتن، نگران کیفیت یادگیری فرزند خود و مدرسه ای که قرار است او در آن درس بخواند، هستند . غافل از اینکه در سالهای اخیر تحقیقات علمی نشان داده که تنها داشتن هوش عقلانی ( شناختی ) زیاد برای کسب موفقیت کافی نیست و علاوه بر IQ ، کیفیات دیگری نیز لازم است. بسیاری از افراد در زمینه علمی به خاطر بهره هوشی بالا در موسسات آموزشی و دانشگاهها به مدارج بالایی نائل می شوند، اما بعضی از همین افراد در محیط کار و خانواده چندان موفق نیستند و بر عکس آنها افرادی بوده اند که بهره هوشی پایینی دارند، ولی در محیط خانواده و کار افرادی موفق و سازگار به شمار می روند که علتش می تواند به سطح هوش هیجانی ( EI ) یا توانایی هدایت هیجان های شخصی در تعاملات فردی ارتباط پیدا کند.
روش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرس هاست .
بطور خلاصه هوش هیجانی یعنی : داشتن ظرفیتی برای شناخت احساسات و هیجان های خود و دیگران و استفاده از این هیجان ها به بهترین نحو برای برقراری ارتباط با خود و دیگران .
اهمیت هوش هیجانی :
روان شناسان عقیده دارند می توان هوش هیجانی را در کودکان و حتی افراد بالغ افزایش داد. ممکن است این سئوال مطرح شود که چرا پرورش و رشد هوش هیجانی مهم است؟

ایجاد حس مسئولیت پذیری : هوش هیجانی به ما کمک می کند که فرد مسئولیت پذیری در جامعه باشیم، برای رسیدن به این مرحله باید به کودکان آموزش های لازم را بدهیم. ابتدا با آموزش کودکان ، به آنان یاد دهیم به جای آنکه دیگران احساسات شان را در دست گیرند، مسئولیت احساسات و هیجان های خود را بپذیرند، به عنوان مثال : به جای اینکه بگوید" شما باعث خوشحالی من شدید " از جمله " من احساس خوشحالی می کنم " استفاده کند. همچنین به آنها بیاموزیم در مقابل احساسات خود حق انتخاب دارند، انتخاب هایی چون استفاده از مهارت های کلامی و غیر کلامی ، تغییر دادن، اقدام کردن و ..... همه ما می توانیم بر هیجان های خود تسلط داشته باشیم و آن را تحت کنترل خود بگیریم و این امر با تقویت هوش هیجانی میسر می شود وقتی هیجان ها و احساسات ما کنترل شود، رفتار مناسب تری را هم تجربه خواهیم کرد و این رفتار خوب باعث ایجاد احساس خوب و بالا رفتن اعتماد به نفس و تقویت ارتباط اجتماعی می شود.

ایجاد زندگی شاد و با نشاط : تحقیقات نشان داده است هر چه افراد شاد و خوشحال باشند از سلامت بیشتری برخوردارند و هر چه از هوش هیجانی بیشتری برخوردار باشند، افرادی مسئولیت پذیر و اجتماعی تر هستند و بالا بودن هوش هیجانی به آنان کمک می کند که شادتر باشند و غم واندوه را از خود دور کنند.

برخورد با موقعیت های خطرناک : تحقیقات نشان می دهد کودکانی که از هوش هیجانی بیشتری برخوردارند، زودتر موقعیتهای خطرناک را تشخیص داده و عکس العمل نشان میدهند و در دوران حساس نوجوانی کمتر امکان دچار شدن به انحراف اخلاقی را دارند و کمتر جذب دوستان ناباب می شوند.

ایجاد روحیه همکاری و کمک به دیگران : کودکان که از هوش هیجانی بالاتری برخوردار باشند از احساسات دیگران آگاهی کامل دارند و در گروه سعی می کنند عضو سازنده باشند و نیازهای دیگران را درک می کنند و حداقل با همدلی به آنان کمک می کنند. با پرورش هوش هیجانی کودکان پی می برند وقتی احساس بهتری نسبت به زندگی دارند که با یکدیگر همکاری داشته و به هم کمک کنند. تحقیقات نشان داده کودکانی که از نظر هوش هیجانی در سطح بالاتری هستند ویژگی های زیر را دارند: یاد گیرندگان بهتری هستند، مشکلات رفتاری کمتری دارند، هیجان های خود را به خوبی بیان می کنند، به حرف های دیگران خوب گوش می کنند، ا زخود خشونت کمتری نشان می دهند، دوستان زیادی پیدا می کنند، خوشحال و با نشاط هستند، اگر در زندگی آنان مشکلی پیش آید، در حل مشکل خوب عمل می کنند و تحمل مشکلات در این کودکان بیشتر است، بیشتر از دیگران هیجان ها و تکانه های خود را کنترل می کنند،در باره اطرافیان خود احساس خوبی دارند.

 

چگونه هوش هیجانی کوکان را افزایش دهیم ؟
بیشتر مهارت ها بر اثر تعلیم و تربیت توسعه می یابد. هوش هیجانی به وسیله رشد مهارت های هیجانی قابل رشد توسعه است. هوش هیجانی مفهومی ، قابل یادگیری است. بر خلاف بهره هوشی که در طول زندگی سطح آن تقریبا" ثابت است، هوش هیجانی را می توان افزایش داد.

قبل از هر چیز والدین باید در باره احساسات و هیجانات اطلاعات بیشتری پیدا کنند و در باره انواع هیجان مثل شادی و غم، شجاعت و ترس، صبر و بی حوصلگی، عشق و تنفر و.... اطلاعات سازنده ای داشته باشند.

با ایجاد یک محیط امن عاطفی کودکان می توانند با آزادی در باره احساساتشان با والدین گفت و گو کنند.

مهلت های هوش هیجانی با تعامل خوب والدین و کودک آغاز می شود . والدین به کودکان یاد می دهند که هیجان های خود را تشخیص دهند و آنها را نامگذاری کنند. به عنوان مثال : احساس ناامیدی می کنم، احساس شادی می کنم، الان عصبانی هستم و ... پس وقتی از رفتار دوستش شکایت می کند و می گوید من اصلا" او را دوست ندارم، می توان جمله او را به این صورت تصحیح کرد: به نظر می رسد از دست دوستت عصبانی هستی، با بیان این جمله، هم نشان داده اید احساس فرزندتان را درک کرده اید و هم الگوی مناسبی برای بیان احساسات فراهم ساخته اید.

به جای نامگذاری روی فرزندان با صفاتی چون دست و پا چلفتی، بی عرصه، ترسو، کودن و .... احساسات آنها را نامگذاری کنید: مثلا" (( الان احساس خجالت می کنی، به نظر می آید احساس ترس می کنی و .... )

به حرف های فرزندان خود با دقت گوش دهید و همزمان از زبان بدن (حالات و حرکات اعضای بدن و صورت ) استفاده کنید. این روش به شما کمک می کند ارتباط بهتری با فرزندتان برقرار کنید و او را بهتر بشناسید.

متخصصان باور دارند که آموزش طبیعی هیجانی که همراه با هنرهای آزاد است از اهمیت بیشتر برخوردار است. در درسهایی که داستان های مهیج وجود دارد، کودکان در مورد احساسات قهرمانان شروع به یادگیری می کنند و خود را به جای قهرمان داستان می گذارند و با نحوه برخورد یا مقابله با احساساتی چون خشم، ترس، شادی، غم و ... آشنا می شوند.

آموزش مهارت های اجتماعی ار راه های افزایش هوش هیجانی است. این آموزش شامل برنامه کنترل خشم وعصبانیت، همدلی، پی بردن به تفاوت ها و شباهت های مردم، حل مسائل و مشکلات ، برقراری ارتباط موثر، ارزیابی خطرات، تصمیم گیری، تقویت روحیه افراد گروه، ابتکار و مدیریت تغییر، استفاده از روشهای گوناگون برای متقاعد کردن دیگران و ... است. 
 

 

اکرم رجبی
 

 

ویژگیهای کودک در دوره ابتدایی


1-رشد جسمانی کودک : در دوره ابتدایی ، تارهای عصبی ، " میه لینی " می شوند ، در نتیجه ، رشد جسمانی کودک در این دوره ، بسیار مهم است . میه لینی شدن تارهای عصبی ، در مقطع دبستان ، به سطوح بالاتر و تکامل می رسد و سبب هماهنگی کامل حس و حرکت کودک می گردد. هماهنگی حسی – حرکتی در این دوره از رشد بالایی برخوردار است. کودک در اثر تکامل مراکز عصبی و تجارب جسمانی خود ، قادر به تعبیر و تفسیر پیامهای دریافتی حواس خود بوده و می تواند بدانها پاسخ صحیحی بدهد . تفاوت رشد جسمانی کودک دبستانی و پیش دبستانی ، از این جنبه است .  

2-در ادامه بحث درباره ویژگیهای کودک دبستانی ، به ویژگیهای بسیار مهمی که موریس دبس و دیگر روانشناسان به آن دوره ثبات ، آرامش و سازگاری را اطلاق کرده اند ، می پردازیم .
دوره دبستان ، دوره آرامش قبل از طوفان نام دارد ، چون کودک در این مرحله به ثبات و آرامش دست می یابد . در این مقطع ، شخصیت کودک به تدریج رشد و تکامل پیدا می کند و هیچ گونه بحران هویت و اختلال عاطفی در کودکان بهنجار مشاهده نمی شود . این مرحله ، دوره عقل و دانایی است و به آن دوران " بلوغ کودکی " اطلاق می شود ، یعنی در مرحله کودکی، نوعی بلوغ محسوب می شود .
در این دوره که از شش تا ده سالگی است ، کودک در مسائل اجتماعی خود مشکل خاصی ندارد و به راحتی می تواند با دیگران کنار بیاید.
مهمترین ویژگی کودک ، ظهور تفکر اجمالی است . در دوره پیش دبستانی ، تفکر کودک در هم آمیخته است و روابط و مناسباتی در آن وجود ندارد ، اصل علیت علمی بر آن حاکم نیست ، برای پدیده های طبیعی ، علل انسانی قائل می شود و جهان بینی مبهم است . زمینه ظهور تفکر اجمالی باید در دوره دبستان ( حدود نه تا ده سالگی ) فراهم شود . تفکر اجمالی ، مرکب از روابط و مناسبات است . تفکری حد فاصل تفکر محسوس و انتزاعی است و کودک توسط آن می تواند ، فراتر از تفکر عینی برود و تصوراتی از اشیاء در ذهنش شکل می گیرد . او می تواند بدون دیدن اشیاء به مسائل فکر کرده و مفهوم را در ذهن خود تشکیل دهد . در این دوره ، چنانچه کودک از آموزش مناسبی برخوردار باشد ، درک و فهم وی از دنیای خارج ، حول چهار مفهوم اساسی شکل می گیرد :
 

 

  زمان
مکان
عدد
علیت

این چهار مفهوم ، ذهن کودک را نظم داده و کودک را به سمت تفکر منطقی سوق می دهد، در نتیجه او ، می تواند پدیده های اطرافش را درک کرده و بین آنها ارتباط برقرار کند .  

دوره نهفتگی : تحقیقات نشان داده ، بر خلاف دوره پیش دبستانی که کودک از لحاظ جنسی تا حدی فعال است ، در مرحله دبستانی ، تمایلات جنسی به دوره پوشیدگی و کمون می رسد ، بدین دلیل ، از این نظر مشکل خاصی نخواهد داشت ، در نتیجه ، این حالت به آرامش وی کمک کرده و او را آماده درک مطالب درسی می کند . این دوره ، برای ارایه آموزشها بسیار مناسب است . کودک در این دوره بسیار مهم تسن دایی تارهای عصبی ، میه لینی می شوند و در نتیجه رشد جسمانی کودک در این دوره بسیار مهم تسن تعلق اوج گیری حافظه : از حدود نه سالگی به بعد ، قوه حافظه کودک به سرعت رشد می کند و قادر است ، مطالب مورد علاقه اش را به راحتی حفظ کند. البته اوج گیری حافظه ، نکته منفی نیز دارد ، زیرا کودک بیش از حد متکی به حافظه اش می باشد، معلومات وی بیشتر جنبه حفظی پیدا می کند و این امر ، به جنبه های دیگر رشد او لطمه خواهد زد.  

ظهور استعدادها : سن نه سالگی ، سن ظهور استعدادهای مختلف، از قبیل استعداد موسیقی می باشد . به منظور ظهور استعدادهای کودک، باید او را در معرض فرصتهای یادگیری متنوع قرارداد و کودک را در برنامه های مختلف فوق برنامه ، از قبیل فعالیتهای علمی ، هنری ، ورزشی و موسیقی شرکت داد . در این برنامه ها ، فرصتهای یادگیری متنوعی در اختیار کودک قرار می دهند تا مربیان متوجه استعدادهای برجسته وی شوند و آنها را پرورش دهند .
به منظور بروز استعدادها ، باید از به کارگیری روشهای تدریس یکسان در مورد دانش آموزان اجتناب نمود ، زیرا این امر سبب کسالت کودک و گریز وی از مدرسه می شود . معلمان باید تلفیقی از روشهای تدریس ، از جمله روش سخنرانی ، توضیحی ، پرسش و پاسخ و ... را به کار گیرند تا به نتایج و بازدهی بالایی دست یابند .
 

الگوپذیری : دانش آموز دبستانی از بزرگسالان الگو می گیرد . یکی از جنبه های مهم شخصیت وی ، تقلید است . کودک از افرادی که در نظر وی مهم و ارزشمند هستند ، تقلید می کند . وقتی معلم درباره ارزشها صحبت می کند ، خودش حاصل ارزشها می شود . معلمان باید سعی کنند که تناقضی بین رفتار و گفتارشان وجود نداشته باشد و به ارزشها پایبند باشند .